ترجمه فارسی عقیده اهل سنت در رد سلفیت

ترجمه فارسی دو کتاب عقیده طحاویه و متن فقه اکبر

ترجمه فارسی عقیده اهل سنت در رد سلفیت

ترجمه فارسی دو کتاب عقیده طحاویه و متن فقه اکبر

ترجمه متن فقه اکبر

ترجمه متن فقه اکبر

از امام اعظم ابوحنیفه نعمان ابن ثابت کوفی رحمت الله علیه.

امام اعظم ابوحنیفه رضی الله عنه  در فقه اکبر فرمود:

«اصل توحید و آنچه که باید به آن عقیده داشت.

واجب است که هر مسلمان یقین و باور داشته باشد و بگوید که: به خداوند و فرشتگان و کتابها و پیامبران خدا ایمان آوردم. و به زنده  شدن پس از مرگ و قضاء و قدر که هر خیر و شرش از طرف خداوند متعال است ایمان آوردم. و به حساب و ترازوی اعمال و بهشت و دوزخ به همة اینها ایمان آوردم. 

          خداوند متعال یکی است نه به اعتبار عدد بلکه از این حیث که هیچ شریک و مانندی ندارد. قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (1) اللَّهُ الصَّمَدُ (2) لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ (3) وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ (4) بگو اوست الله یگانه، خداوند بی نیاز، که نه زاییده و نه زاییده شده و هیچ شبیه و مانندی او را نیست.

          هیچ چیزی از مخلوقات به او شباهت ندارد. و نه او به چیزی از مخلوقاتش شبیه است، همیشه بوده و تا ابد با اسماء و صفات ذاتی و فعلی اش خواهد بود. صفات ذاتی: مانند. حیات و قدرت و علم و کلام و سمع و بصر و اراده. صفات فعلی: مانند آفریدن و روزی دادن، و انشاء و ابداع و صنع و غیره.

با تمام اسما و صفاتش از ازل بوده و تا ابد خواهد بود، هیچ اسم و صفتی برای او تازه پیدا نشده، او همیشه با علم خودش عالم بوده و علم صفتی از صفات ازلی اوست، و همیشه با قدرت خودش توانا بوده و قدرت صفتی از صفات ازلی اوست.

  همیشه با کلام خودش سخن می گفته و کلام صفتی از صفات ازلی اوست، و همیشه با صفت آفرینش خود آفریدگار بوده و آفریدن صفتی از صفات ازلی اوست. و همیشه با صفت فعل خود انجام دهنده بوده و انجام دادن صفتی از صفات ازلی  اوست. همه آنچه و آنکس که عمل فعل بر او انجام می گیرد مخلوق است. اما فعل و عمل انجام دادن خداوند مخلوق نیست.

 صفات او تعالی ازلی است نه تازه پیدا شده و نه مخلوق است، پس هرکس بگوید که صفات خداوند متعال مخلوق است یا تازه پیدا شده است یا در این امر توقف کند یا شک نماید به خداوند متعال کفر ورزیده است.

           قرآن در صحیفه ها نوشته شده، و در دلها محفوظ است، و بر زبانها خوانده می شود، و بر پیامبرگرامی صلی الله علیه وآله وسلم نازل شده است،  تلفظ ما به قرآن مخلوق است، و نوشتن و خواندن  قرآن بوسیلة ما مخلوق است اما خود قرآن مخلوق نیست.

 آنچه خداوند در قرآن در بارة موسی و سایر پیامبران علیهم الصلاة والسلام و در بارة فرعون و شیطان ذکر کرده همة اینها کلام خداوند است که فقط از آنها خبر داده وکلام خداوند مخلوق نیست. اما کلام موسی و سایر مخلوقات مخلوق یعنی آفریده شده است و قرآن کلام خداوند متعال است که قدیم و ازلی است و کلام آنان نیست.

 موسی علیه السلام سخن خداوند متعال را شنیده است چنانکه می فرماید: (وَکَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَکْلِیماً) النساء164 «و سخن گفت خداوند با موسی سخن گفتنی». یقینا خداوند متعال قبل از اینکه با موسی سخن بگوید، قدرت سخن گفتن داشت و قبل از اینکه چیزی بیافریند از ازل آفریدگار بود.

 (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ) الشورى11 «و هیچ چیزی مانند خدا نیست و او شنوای بیناست». وقتی خداوند با موسی سخن گفت با همان کلامی سخن گفت که صفت ازلی اوست و تمام صفات خداوند متعال بر خلاف صفات مخلوق ازلی است.

 (خداوند متعال) می داند نه مانند دانستن ما، و قادر است نه مانند قدرت ما، و می بیند نه مانند دیدن ما، و می شنود نه مانند شنیدن ما، و سخن می گوید نه مانند سخن گفتن ما، ما با وسیله و حروف سخن می گوییم و خداوند بدون وسیله و بدون حروف سخن می گوید، و حروف مخلوق و آفریده شده است، و کلام و سخن خداوند متعال نه مخلوق و نه آفریده شده است.

          و خداوند متعال ذاتی است که مانند سایر اشیاء و موجودات دیگر نیست، و معنی شیء یعنی اثبات وجود او تعالی بدون جسم و جوهر و عرض، نه حدی دارد و نه ضدی و نه شبیه و نه مانندی.

 خداوند ید و وجه و نفس دارد، و آنچه خداوند در قرآن کریم ذکر کرده که خداوند، ید و وجه و نفس دارد اینها صفات (حقیقی) خداوند است که ما کیفیت آنرا نمی دانیم، نمی توان گفت منظور از ید خداوند قدرت یا نعمت ذات کبریایی اوست!.

زیرا در این تأویل ابطال صفت او تعالی است، که قول قدریه و معتزله است، بلکه ید خداوند صفت (حقیقی) اوست اما بدون اینکه ما کیفیت آنرا بدانیم. و غضب و رضا دو صفت (حقیقی) از صفات خداوند متعال است بدون اینکه ما به کنه و کیفیت آن پی ببریم.

          خداوند چیزها را آفریده است اما نه از روی چیزی دیگر. خداوند قبل از وجود اشیاء و موجودات از ازل عالم بوده است، و این ذات خداوند متعال است که هر چیزی را به اندازه آفریده و فیصله کرده است، و هیچ چیزی در دنیا و در آخرت نیست جز به مشیت و علم و فیصله و تقدیر خداوند متعال، و ذات با عظمتش همه چیز را در لوح محفوظ نوشته ، اما با توصیف نوشته است و نه با حکم.

           قضا و قدر و مشیت صفات ازلی و بلاکیف او تعالی هستند، خداوند متعال هر آنچه نیست در حال نبودنش آنرا می داند، و می داند که هرگاه آنرا ایجاد کند چگونه خواهد بود، وخداوند متعال هر آنچه موجود است را در هنگام وجودش می داند، و می داند که چگونه فنا خواهد شد.

   خداوند متعال حال هر ایستاده ای را هنگامی که ایستاده است می داند، و هرگاه بنشیند هنگام نشستن نیز حالت او را می داند بدون اینکه تغییری در علم خداوند ایجاد شود. یا اینکه علمی (جدید) به علمش افزوده شود، هر تغییر و اختلاف احوالی که پیدا شود در مخلوق پیدا می شود.

          خداوند متعال مخلوق را بدون وصف کفر و ایمان آفرید سپس آنان را با امر و نهی مخاطب قرار داد، پس هرکس کفر بورزد به سبب کردار و انکار خودش کافر می شود، زیرا خداوند متعال خواسته او را خوار و ذلیل گرداند. و هرکس ایمان بیاورد با کردار و اقرار و تصدیق خودش ایمان آورده است زیرا خداوند متعال به او توفیق داده و نصرت و یاری اش کرده است.

          نسل و ذریة آدم علیه السلام را به شکل ذرات از پشت ایشان بیرون آورد و سپس به آنان نعمت عقل عنایت فرمود آنگاه آنها را مخاطب قرار داد و امر ونهی فرمود، پس همه به ربوبیت او تعالی اقرار کردند، این اقرار آنان ایمان بود لذا همه فرزندان آدم علیه السلام بر این فطرت سالم متولد می شوند، کسی که از این پس کافر شود در واقع عهد و میثاق خود را شکسته و آن را تغییر داده و تبدیل کرده است، و هرکس ایمان بیاورد و تصدیق کند در حقیقت بر همان عهد و پیمان اولین خود ثابت مانده و آنرا ادامه داده است.

خداوند هیچکس از بندگان خودش را به کفر و ایمان مجبور نکرده است و نه آنان را مؤمن و کافر آفریده است، بلکه آنها را اشخاص (مجرد از کفر و ایمان) آفریده است، کفر و ایمان کردار بندگان است، هرکس کافر شود خداوند متعال حالت کفر او را هنگام کافر بودنش می داند، و هرگاه پس از آن ایمان بیاورد حالت ایمان او را نیز می داند، بدون اینکه علم و صفت دانستن خداوند تغییر کند.

  تمام افعال بندگان اعم از حرکت و سکون اگرچه در حقیقت کسب و دستاورد خودشان است اما خداوند متعال خالق و آفریدگار آن است، و تمام این افعال به مشیت و علم و قضاء و قدر خداوند متعال انجام می گیرد. و تمام طاعات و عباداتی که ثابت است به امر خداوند متعال و با محبت و رضا و علم و اراده و قضاء و قدر او تعالی است، و تمام گناهان و نافرمانی ها به علم و قضا و تقدیر و ارداة ذات متعال خداوند است نه با محبت و رضا و امر او تعالی.

          تمام پیامبران علیهم الصلاة السلام از همة گناهان صغیره و کبیره و کفر و اعمال قبیح و زشت پاک هستند، البته خطاها و لغزشهایی از آنان سر زده است، و محمد رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بنده و پیامبر و فرستاده و برگزیدة ذات متعال خداوند است هرگز بت نپرستیده و حتی یک لحظه به اندازه بهم خوردن دو پلک به خداوند شریک نیاورده است، و هرگز مرتکب گناه صغیره و کبیره ای نشده است.

           بهترین مردم پس از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم أبوبکر صدیق سپس عمر بن خطاب سپس عثمان بن عفان، سپس علی ابن أبی طالب رضوان الله علیهم أجمعین است که همه برحق ثابت بودند، ما همة آنها را دوست می داریم، و از صحابه رضی الله  عنهم جز به خوبی یاد نمی کنیم.

 و هیچ مسلمانی را به سبب گناهی از گناهان حتی اگر کبیره باشد بشرطی که آنرا حلال نداند تکفیر نمی کنیم. و اسم ایمان را از او سلب نمی کنیم و او را حقیقتا مؤمن می نامیم، گاهی  ممکن است یک مؤمن فاسق باشد اما کافر نیست.

          مسح بر موزه سنت است، و نماز تراویح در ماه رمضان سنت است، و نماز پشت سر هر نیکوکار و بدکار مؤمن جایز است. ما نمی گوییم که گناه برای مؤمن ضرر ندارد، و اینکه مؤمن وارد آتش دوزخ نمی شود و اینکه مؤمن بعد از اینکه با ایمان از دنیا رفت در آتش دوزخ همیشه نخواهد ماند حتی اگر فاسق باشد.

 و مانند مرجئه نمی گوییم نیکی های ما قبول، و بدیهایمان بخشیده می شود بلکه می گوییم کسی که عمل نیکی با شروط آن انجام دهد و این عملش از عیوب فاسد کننده و چیزهای باطل کننده پاک باشد و تا وقتی از دنیا می رود آنرا باطل نکند خداوند متعال آنرا ضایع نخواهد فرمود بلکه این عمل را از او پذیرفته و در ازای آن به او پاداش خواهد داد.

  و سایر گناهان غیر از کفر و شرک که انسان انجام داده و از آن تا وقت مرگ توبه نکرده تحت مشیت و اراده خداوند قرار می گیرد اگر بخواهد او را عذاب می دهد و اگر بخواهد می بخشد اما برای همیشه او را با عذاب دوزخ مجازات نخواهد کرد. در هر عملی از اعمال نیک که «ریا» راه پیدا کند پاداش آنرا باطل می کند و همچنین خود خواهی.

 معجزات پیامبران علیهم الصلاة والسلام و کرامات اولیاء و دوستان خدا حق است اما آنچه برای دشمنان خدا پیش می آید، مانند ابلیس و فرعون و دجال چنانکه در روایات آمده چه در گذشته برای آنان اتفاق افتاده یا در آینده اتفاق خواهد افتاد نه معجزه نامیده می شود و نه کرامت بلکه می گوییم حاجات آنان بر آورده می شود زیرا خداوند متعال حاجت دشمنانش را نیز بر آورده می کند لیکن برای استدراج و عقوبت آنان، که در نتیجه بیشتر مغرور می شوند، و کفر و سرکشی شان بیشتر می شود تمام این موارد ممکن است.

          خداوند متعال قبل از اینکه چیزی بیافریند، خالق و آفریدگار بود. و قبل از اینکه روزی بدهد رازق و روزی دهند بوده است.

 خداوند متعال در آخرت دیده می شود، مؤمنان در بهشت بدون تشبیه و کیفیت پروردگار شان را خواهند دید و هیچ فاصله ای بین ذات با عظمت او و بندگان مؤمنش نخواهد بود.

          ایمان یعنی اقرار و باور و تصدیق، و (نفس) ایمان اهل آسمان و زمین کم و زیاد نمی شود، و مؤمنان در ایمان و توحید برابرند اما در عمل تفاضل دارند. (یعنی آنکه عمل نیک بیشتری دارد بر دیگری برتری دارد).

           اسلام یعنی تسلیم و فرمانبرداری در برابر اوامر خداوند متعال. به اعتبار لغت فرق است بین ایمان و اسلام اما ایمان بدون اسلام ممکن نیست کما اینکه اسلام بدون ایمان ناممکن است پس ایمان و اسلام مثل کمر و شکم هستند که وجود یکی بدون دیگری ناممکن است، و دین اسمی است که ایمان و اسلام و همه شرائع و ادیان آسمانی را شامل می شود.

          خداوند متعال را چنانکه شایستة شناخت او تعالی است و او خود را وصف نموده می شناسیم اما هیچکس نمی تواند آنگونه که شایسته و حق پرستش او تعالی است او را بپرستد، ولی چنانکه دستور داده مطابق امرش او تعالی را می پرستند.

           تمام مؤمنان در اصل شناخت و یقین و توکل و محبت و رضی و خوف و رجا و ایمان مساوی هستند اما جز اصل ایمان و شناخت در تمام موارد ذکر شده با هم متفاوتند.

 خداوند متعال عادل و بر بندگانش صاحب فضل و احسان است، گاهی براساس همین فضل و احسانش چندین برابر ثواب و پاداشی که شخص مستحق آن است عنایت می فرماید و گاهی ممکن است بر اساس عدل خود کسی را به جرم گناهی مجازات کند و گاهی ممکن است از روی فضلش عفو کند و ببخشد.

          شفاعت پیامبران علیهم السلام و شفاعت پیامبر گرامی مان صلی الله علیه و آله وسلم برای مؤمنان گنهکار و اهل کبائر حق است.

          وزن کردن اعمال با میزان در روز قیامت حق  است، و قصاص در بین کسانی که باهم خصومت دارند در روز قیامت حق است، و اینکه اگر نیکی نداشته باشند بدیهای صاحب حق بر دوش آنان گذاشته می شود ممکن و حق است، و حوض پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم حق است.

  و بهشت و دوزخ دو مخلوق خداوند ذوالجلال است که امروز وجود دارند و هرگز فنا نخواهند شد. کما اینکه عقاب و مجازات و اجر و پاداش خداوند متعال هیچگاه فنا نخواهند شد.

 خداوند متعال هرکس را بخواهد با فضل و احسان خودش هدایت می کند، و هرکس را بخواهد با عدل خود گمراه می کند و گمراه کردن او یعنی خوار کردنش. تفسیر خواری این است که خداوند به او توفیق کاری نمی دهد که سبب رضایت و خوشنودی او تعالی از او شود و این عین عدالت اوست. و همچنین خداوند این انسان خوار و ذلیل را در نتیجة گناهانش عقاب و مجازات می فرماید.

          ما نمی گوییم که شیطان ایمان را به جبر و زور از بنده مؤمنش سلب می کند بلکه می گوییم که بنده ایمان را فرو می گذارد. پس وقتی فرو گذاشت شیطان آنرا از او سلب می کند. و سؤال منکر و نکیر در قبر حق است. و بازگرداندن روح به جسد بنده حق است، و فشار قبر حق است، و عذاب قبر برای همة کفار و بعضی مسلمین وجود دارد.

          تمام صفاتی که علماء از صفات خداوند متعال و ذوالجلال ذکر کرده اند جائز است به فارسی گفته شود جز صفت «ید= دست»، و جایز است گفته شود به «روی= صورت» خداوند سوگند بدون هیچ تشبیه و کیفیتی.

          دوری و نزدیکی بنده به خداوند از طریق دوری و نزدیکی مسافت نیست بلکه به معنی ارزش شخصیت بنده و سبکی آن در نزد او تعالی است، بندة فرمانبردار بلاکیف به او نزدیک است، و بندة گنهکار بلاکیف از او دور است، و دوری و نزدیکی و روی آوردن بر بنده واقع می شود و همچنین همسایگی او تعالی در بهشت و ایستادن در پیشگاه ذات یگانة او تعالی بدون کیفیت است.

          قرآن کریم بر رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم نازل گردیده است، و او همین چیزی است که در مصحف نوشته شده است. به اعتبار کلام بودن تمام آیات قرآن کریم در فضیلت و عظمت مساوی هستند.

 اما بعضی سوره ها و آیه ها فضیلت برتری دارند یکی فضیلت ذکر و خواندن آن و دیگری فضیلت موضوعی که در آن بیان شده است مانند آیه الکرسی که در آن جلال و عظمت و صفات خداوند متعال بیان شده است، پس در آیه الکرسی دو فضیلت جمع گردیده است. اما در آیاتی که در بارة کفار نازل گردیده فقط فضیلت ذکر و تلاوت است خود موضوع آیات که کفار است هیچ فضیلتی ندارد.

 همچنین اسماء و صفات خداوند ذوالجلال از لحاظ فضیلت و عظمت همه مساوی هستند و هیچ فرقی بین آنها نیست. و رسول گرامی مان صلی الله علیه وآله وسلم بر ایمان وفات کردند، و پدر مادر ایشان بر کفر وفات کردند، و ابوطالب عموی پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم نیز بر کفر مرد.

          قاسم و طاهر و ابراهیم پسران و فاطمه و رقیه و زینب و أم کلثوم رضی الله تعالی عنهن همه دختران گرامی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بودند.

          اگر چیزی از مسائل دقیق علم توحید بر انسان مشکل شد تا وقتی عالمی بیابد که از او بپرسد شایسته است که به آنچه نزد خداوند حق است عقیده داشته باشد. و اصلا امکان به تأخیر انداختن طلب فهم درست برایش وجود ندارد. و توقف در آن عذر نیست بلکه اگر توقف کرد کافر می شود.

معراج پیامبرگرامی صلی الله علیه وآله وسلم حق است، کسی که آنرا رد کند، گمراه و مبتدع است و خروج دجال و یأجوج و مأجوج و طلوع آفتاب از مغرب و نزول حضرت عیسی علیه السلام از آسمان و سایر علامات روز آخرت همانگونه که در روایات صحیح آمده حق و ثابت است.

 و الله یهدی من یشاء إلی صراط مستقیم. و خداوند هرکس را بخواهد به راه راست هدایت می کند.

 

 

عقیده طحاویه( اهل سنت)

این کتاب عقیده مشترک تمام همه مذاهب اهل سنت می باشند که بر روی آن اتفاق نظر دارند مگر عده کمی که قائل به تاویل در اسماء وصفات الهی شده اند وعذر خود را اینگونه توجیه کرده اند که در مقابل سوفسطائیان وعقل گراها مجبور به تاویل شده اند در حالیکه خود این گفته یک تاویل است وغیر مسلمانی که به حقیقت اسلام برسد وتعصب وبغض وکینه نداشته باشد با استقبال به پذیرش اسلام که تتمه ادیان است رو می آورد پس بهتر واولی در این است که قائل به تاویل نباشیم

ترجمه  عقیدۀ طحاویه

 از علامة حجة الإسلام أبو جعفر الوراق الحنفی الطحاوی رحمه الله

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

علامه حجة الإسلام أبو جعفر الوراق طحاوی رحمة الله علیه (در مصر) فرمودند:

این بیان عقیدة أهل سنت و جماعت مطابق با مذهب فقهای ملت امام أبوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی و امام أبویوسف یعقوب ابن ابراهیم انصاری و امام ابو عبدالله محمد بن حسن شیبانی رضوان الله علیهم أجمعین است، و آنچه که از اصول دین بدان معتقدند، و بر اساس آن پروردگار شان را می پرستند.

در بارة توحید خداوند متعال که با توفیق ذات بی نیاز او تعالی به آن عقیده داریم می گوییم:

1-   خداوند یکتاست که هیچ شریکی ندارد.

2- و هیچ چیزی مانند او نیست.

3-  و هیچ چیزی او را عاجز نمی کند.

4-  و هیچ معبودی جز او نیست.

5- ذات او قدیم است که آغازی ندارد و دائم است که پایانی ندارد.

6-  نه فنا می شود و نه از بین می رود.

7- و هیچ چیزی جز آنچه او بخواهد انجام نمی گیرد.

8-   به (کنه وجود) او وهم و گمان نمی رسد و (حقیقت) او را فهم بشر درک نمی کند.

9-   و هیچ چیزی از مخلوقات به او شباهت ندارد.

10-  زنده ای است که هرگز نمی میرد. نگهبانی است که هرگز نمی‌خوابد.

11-  بدون اینکه نیازی به آفریدن داشته باشد آفریننده است، بدون اینکه خستگی و ملالی به او دست دهد روزی دهنده است.

12-  میراننده ای است که بدون ترس می میراند و بدون مشقت بر می انگیزد.

13-  قبل از اینکه چیزی بیافریند، صفاتش از قدیم با او بوده است، پس از بوجود آوردن مخلوقاتش هیچ صفتی که قبل از وجود آنان نداشته باشد به صفات او افزوده نشده است، همچنانکه با صفات خودش ازلی بوده است، همچنان با صفاتش ابدی خواهد بود.

14-   اسم «خالق» را بعد از آفریدن مخلوق بدست نیاورده و اسم «بارئ» را بعد از بوجود آوردن موجودات حاصل نکرده است.

15-  صفت ربوبیت از آن اوست اما خودش زیر پرورش کس دیگری نیست، و صفت خلقت و آفرینش از آن اوست ولی خودش مخلوق نیست.

16-  همچنانکه او  بعد از زنده کردن، «محی» یعنی زنده کنندة مردگان است قبل از زنده کردن آنان نیز مستحق این اسم بوده است. کما اینکه قبل از بوجود آوردن مخلوق مستحق اسم خالق بوده است.

17-   زیرا که او بر هر چیزی قادر و تواناست و هر چیزی به او محتاج است. و هر امری بر او آسان است. به هیچ چیزی محتاج نیست (لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر) شوری11 «هیچ چیزی مانند او نیست و او شنوای داناست».

18-   مخلوق را با علم خود آفریده.

19-   و سرنوشت آنان را برایشان مقدر کرده.

20-   و اجلشان را معین کرده است.

21-   قبل از اینکه آنان را بیافریند، چیزی بر او پوشیده نبوده است. و قبل از آفریدن شان می دانسته که چه اعمالی انجام خواهند داد.

22-   آنان را به اطاعت از خود امر فرموده و از معصیت و نافرمانی خود نهی کرده است.

23-   هر چیز مطابق با تقدیر (و برنامه ریزی) و ارادة او انجام می‌گیرد. ارادة او نافذ است و نه ارادة بندگان مگر آنچه که او برایشان بخواهد. پس آنچه که او برایشان بخواهد همان خواهد شد و آنچه او نخواهد انجام نخواهد شد.

24-   هر کس را بخواهد هدایت می کند، از روی فضل و احسان خود حفاظت می کند و تندرستی می دهد، و به اقتضای عدل خود هر کس را بخواهد گمراه می کند و خوار می گرداند و به ابتلا و آزمایش گرفتار می کند.

25-   و تمام مخلوقات در گردونة ارادة او، و بین اقتضای فضل و مقتضای عدل او در حرکتند.

26-   او برتر از هر مخالف و شریکی است.

27-   کسی نیست که قضاء و قدر او را بتواند رد کند و حکم و فیصله او را به عقب برگرداند، و بر امر او غالب شود.

28-   به همة این امور ایمان آوردیم و یقین و باور داریم که همه چیز از جانب ذات یگانۀ اوست.

29-   و اینکه محمد صلی الله علیه و آله وسلم بندة برگزیده و پیامبر انتخاب شدة و رسول مورد رضایت اوست.

30-   و اینکه ایشان خاتم انبیاء و امام اتقیاء و سید مرسلین و حبیب و خلیل رب العالمین است.

31-   هر ادعای نبوتی بعد از ایشان گمراهی و هوا پرستی است.

32-   و ایشان به سوی تمام جن و انس فرستاده شده تا حق و هدایت و نور و روشنی را به آنان عرضه کند.

33-   و اینکه قرآن کریم کلام خداوند ذوالجلال است، بدون کیفیت و چگونگی از او پدید آمده است، و آنرا بر فرستاده اش با وحی فرود آورده است، و مؤمنان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را در بارة این وحی تصدیق و باور نمودند و یقین کردند که قرآن حقیقتا کلام خداوند متعال است و مانند سایر کلام موجودات مخلوق و آفریده شده نیست.

پس هر کس آنرا بشنود و او را کلام بشر بپندارد قطعا کافر می شود. و خداوند متعال بدون تردید او را نکوهش کرده و از او عیب گرفته و به آتش دوزخ تهدید نموده است.

جاییکه ذات متعالش می فرماید: (سأصلیه صقر) مدثر26 (بزودی او را به دوزخ در خواهم آورد). پس وقتی که خداوند ذوالجلال کسی را که بگوید: (إن هذا إلا قول البشر) مدثر25 «نیست این قرآن مگر گفته بشر»  به آتش دوزخ تهدید کرد دانستیم و یقین و باور کردیم که این قرآن کلام خالق بشر است و هیچ شباهتی به گفتار بشر ندارد.

34-   و کسی که خداوند ذوالجلال را به هر شکل و مفهومی از مفاهیم انسانی توصیف کند قطعا کافر می شود. پس کسی که این امر را به دقت ببیند پند می گیرد و از امثال سخنان کفار متنفر می شود و به یقین می داند که خداوند بی نیاز ذاتی نیست که در صفاتش به بشر شباهت داشته باشد.

35-   دیدار خداوند مهربان برای اهل بهشت بدون احاطه و کیفیت حق است. چنانکه کتاب پروردگار ما در بارة آن سخن گفته است: (وجوه یومئذ ناظرة إلی ربها ناظرة) القیامة 22-23. تفسیر این دیدار همان است که خداوند متعال خواسته و دانسته است.

و تمام احادیث صحیحی که از رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم دراین باره آمده چنان است که ایشان فرموده اند. و معنا و مراد آن همانی است که خداوند خواسته و اراده فرموده است.

ما به تأویل و آراء و دیدگاههای خود در این مجال وارد نمی شویم و از روی هوس و خیال به توهم و گمانه زنی نمی پردازیم. زیرا هیچ کس در دین خود سالم نمی ماند مگر کسی که خود را کاملا تسلیم امر خدا و رسولش صلی الله علیه وآله وسلم نماید و علم آنچه که بر او مشتبه می گردد را به عالم آن وا گذار نماید.

36-   پای اسلام جز بر پشت تسلیم کردن و تسلیم شدن محکم نمی شود. پس کسی که به دنبال علمی باشد که دانستن آن برای او ممنوع شده است و فهم و درک او به تسلیم قانع نشود، این هدف و اراده او را از توحید خالص و شناخت درست و ایمان صحیح باز خواهد داشت که سر انجام در بین کفر و ایمان و تصدیق و تکذیب، و اقرار و انکار، با شک و وسوسه سرگردان خواهد ماند که نه مؤمنی است که تصدیق و باور داشته باشد و نه منکری که تکذیب کند.

37-   ایمان به رؤیت و دیدار الله ذوالجلال برای اهل بهشت با توهم و تأویل درست نیست. معنی حقیقی رؤیت و دیدار الله ذوالجلال با ترک تأویل و لزوم تسلیم در برابر نص محقق میشود که این دین همة مسلمین است. کسی که از نفی صفات کمال و تشبیه الله متعال به مخلوقاتش پرهیز نکند پایش لغزیده و هرگز خداوند متعال را به درستی پاک ندانسته است.زیرا پروردگار ما جل جلاله متصف به تمام صفات (کمال و) وحدانیت است و هیچ احدی از مخلوقاتش مشابه او تعالی نیست.

38-   خداوند متعال از حدود و غایات و ارکان و اعضاء و ادوات برتر است که جهات ششگانه طوری که سایر پدیده ها را احاطه می کنند نمی توانند او تعالی را احاطه کنند.

39-   اسراء و معراج حق است، پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله وسلم در یک شب (از مکه به بیت المقدس) و از آنجا در عالم بیداری به آسمان بالا برده شدند سپس تا جایی که خداوند می خواست بالا برده شد و خداوند متعال ایشان را به هر آنچه می خواست (از نعمتهای مخصوصش) اکرام و اعزاز بخشید و به ایشان وحی فرمود: (ما کذب الفؤاد ما رأی) النجم. پس خداوند منان در دنیا و آخرت برایشان درود فرستاد.

40-   و حوضی که خداوند متعال پیامبر گرامی اش صلی الله علیه وآله وسلم را برای کمک به امت با آن اکرام و اعزاز بخشید حق است.

41-   و شفاعتی که خداوند متعال برای پیامبر گرامی اش علیه الصلاة والسلام ذخیره کرده چنانکه در روایات آمده حق است.

42-   و عهد و پیمانی که خداوند متعال از آدم علیه السلام و ذریة ایشان گرفته حق است.

43-   خداوند، دانا از ازل کاملا می دانست که تعداد همة کسانی که وارد بهشت و همة کسانی که وارد دوزخ خواهند شد چقدر است، نه چیزی بر آن عدد افزوده می شود و نه کم.

44-   و همچنین در ضمن سایر جزئیات اینرا نیز می دانست که آنان چه اعمالی انجام خواهند داد. و هرکس برای هرکاری که ساخته شده آن کار برایش آسان  می شود. دار و مدار اعمال بر خاتمۀ آن است، و خوشبخت کسی است که از قضاء و قدر خداوند احساس خوشبختی کند و بدبخت کسی است که از قضاء و قدر خداوند متعال احساس بدبختی نماید.

45-   اصل تقدیر سر خداوند متعال در میان مخلوقاتش است هیچ فرشتة مقرب و پیامبر مرسلی از آن اطلاع ندارد، تعمق و دقت و کنجکاوی در تقدیر وسیلة ذلت و پلکان محرومی، و نردبان سرکشی است. پس خبردار مبادا کسی در بارة تقدیر بیندیشد یا فکر کند یا وسوسه شود زیرا خداوند متعال علم قضاء و قدر را از مخلوقاتش پنهان داشته و آنان را از توجه به آن نهی فرموده است. چنانکه در کتاب عزیزش می فرماید: (لا یسأل عما یفعل و هم یسألون) انبیاء23.  پس هر کس بپرسد چرا خداوند چنین کرده؟ قطعا حکم تقدیر را رد کرده است و کسی که حکم تقدیر را رد کند در زمرة کافران بشمار می رود.

46-    این خلاصه آن چیزی است که هرکس از اولیاء و دوستان خداوند متعال قلبش به نور ایمان منور شده به آن محتاج است و این درجة راسخین در علم است. زیرا علم دو نوع است، یکی علمی که در بین مردم موجود است و دیگر علمی که از مخلوق پوشیده است انکار علم موجود کفر است و ادعای علم مفقود (یا علم غیب) نیز کفر است و ایمان محکم نمی شود مگر با یقین به علم موجود و ترک طلب علم مفقود.

47-   و ما به لوح محفوظ و به همة آنچه که در آن نوشته شده است و به قلم ایمان داریم، اگر همة مخلوقات جمع شوند و بخواهند چیزی که در لوح محفوظ نوشته شده و وجود دارد آنرا معدوم کنند و از بین ببرند هرگز نخواهند توانست، قلم برداشته شد و هر آنچه که تا قیامت لازم بود نوشته شد. هر چه (از خیر و شر) در تقدرت باشد به تو می رسد و هر آنچه در تقدیرت نباشد ممکن نیست به تو برسد.

48-   بنده باید بداند که علم خداوند متعال بر هر موجودی از مخلوقاتش پیشی گرفته است و لذا تقدیر و سرنوشت هر چیزی را محکم  و مرتب برنامه ریزی کرده است، به گونه ای که هیچ شکننده و دنبال کننده و از بین برنده و تغییر دهنده و کم کننده و زیاد کننده ای در میان تمام مخلوقاتش در آسمانها و زمین وجود ندارد (که بتواند در تقدیر و برنامة قضاء و قدر او ذره ای تصرف کند) این امر از گره های محکم ایمان و اصول و پایه های شناخت و اعتراف به توحید و یگانگی و ربوبیت ذات یکتا و یگانه او تعالی است. چنانکه خداوند متعال در کتاب عزیزش می فرماید: (و خلق کل شیء فقدره تقدیرا) فرقان2. (و هر چیزی را آفرید سپس اندازه کرد آنرا اندازه ای معین).  و نیز ذات متعالش می فرماید:  (و کان أمر الله قدرا مقدورا) احزاب38 (و هست أمر خدا اندازه ای معین شده). وای به حال کسی که در امر قضاء و قدر با خداوند به خصومت بپردازد، و با قلب بیمارش در امر قضاء و قدر به دقت و کنجکاوی شروع کند، یقینا او به گمان خودش خواسته است در باره سرّ پنهان علم غیب دقت و جستجو کند پس بداند که سرانجام جز با کوله باری از دروغ و تهمت و گناه باز نخواهد گشت.

49-   و عرش و کرسی خداوند متعال حق است.

50-   در حالیکه ذات مقدس او از عرش و غیر عرش بی نیاز است.

51-   به هر چیز احاطة کامل دارد و فراتر از آن او تعالی مخلوقش را از اینکه بتوانند او را احاطه کنند به یقین عاجز و ناتوان کرده است.

52-   ما از روی ایمان و تصدیق و تسلیم کامل عقیده و یقین و باور داریم که خداوند متعال ابراهیم علیه السلام را دوست خاص و خلیل خود گرفته و با موسی علیه السلام سخن گفته است.

53- و به فرشتگان و پیامبران و کتب نازل شده بر رسولان ایمان و یقین داریم و گواهی می دهیم که آنان برحق آشکار بودند.

54- و اهل قبله خود را تا زمانی که به آنچه پیامبر گرامی مان صلی الله علیه وآله وسلم آورده اعتراف داشته باشند و ایشان و هر آنچه که ایشان فرموده اند را تصدیق کنند، مسلمان و مؤمن می دانیم.

55- در بارة ذات الله متعال کنجکاو نمی شویم و در بارة دین خداوند ذوالجلال به جدال نمی پردازیم.

56- در بارة قرآن کریم مجادله نمی کنیم، و گواهی می دهیم که قرآن کریم کلام رب العالمین است که جبرئیل امین علیه السلام آنرا فرود آورده و به سید مرسلین حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم آموخته است. قرآن کریم کلام خداوند متعال است که هیچ چیزی از مخلوقاتش برابر و همسنگ او نمی شود و ما عقیده نداریم که کلام خدا مخلوق است، و با جماعت مسلمین مخالفت نمی کنیم.

57- و هیچ کس از اهل قبله را به سبب ارتکاب گناهی تا هنگامی که آنرا حلال نداند تکفیر نمی کنیم.

58- و عقیده نداریم که کسی گناه کند گناه با ایمان ضرر ندارد.

59- امیدواریم که خداوند متعال مؤمنان نیکوکار را ببخشد و با رحمت خود آنان را وارد بهشت کند، نه آنان را در امان می دانیم و نه برایشان گواهی بهشت می دهیم، بر بدکارانشان می ترسیم و برای آنان طلب آمرزش می کنیم و آنان را نا امید نمی کنیم.

60- احساس امنیت و نا امیدی انسان را از دین اسلام بیرون می رانند، راه حق برای اهل قبله راه میانه بین این دو است.

61- بنده را جز انکار آنچه که او را وارد ایمان کرده است چیزی از ایمان خارج نمی کند.

62- ایمان اقرار به زبان و تصدیق با قلب است.

 

63-  تمام آنچه از رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم از شریعت و بیان ثابت شده همه حق است.

64-  ایمان یکی است و اهل آن در اصل برابرند، و فضیلت و برتری آنان بر یکدیگر به اعتبار ترس و تقوا و مخالفت با هوا و هوس و عمل کردن به هر آن چیزی است که اولی و بهتر است.

65-  همة مؤمنان اولیاء و دوستان خداوند متعال هستند، وگرامی ترین آنان نزد خداوند کسانی هستند که اطاعت و پیروی بیشتری از قرآن داشته باشند.

66- ایمان عبارت است از ایمان به خدا و فرشتگان و کتابها و رسولان او و به روز آخرت و تقدیر که خیر و شر و تلخ و شرین آن همه از طرف خداوند متعال است.

67-  ما به همة اینها ایمان داریم و هیچ فرقی بین پیامبران و رسولان نمی گذاریم و همة آنها را و آنچه را که آورده اند تصدیق می کنیم.

68- اهل کبائر یعنی کسانی که از امت محمد صلی الله علیه وآله وسلم مرتکب گناه کبیره می شوند وارد آتش خواهند شد اما بشرطیکه موحد و یکتا پرست بمیرند حتی اگر توبه نکنند همیشه در دوزخ نمی مانند.

اینها بعد از اینکه با شناخت و ایمان با خدا ملاقات کنند، در گرو مشیت و اراده و حکم خداوند متعال هستند اگر بخواهد با فضل و احسان خود آنانرا مغفرت می کند و می بخشد چنانکه ذات ذوالجلالش در کتاب عزیزش می فرماید: (و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء) النساء116 «و جز شرک را برای هر کس که بخواهد می بخشد».

و اگر بخواهد با عدل خود عذابشان می کند، سپس با رحمت خود و با شفاعت شفاعت کنندگان از اهل طاعتش از آتش بیرون آورده و به بهشت خود می فرستد، زیرا خداوند متعال اهل معرفتش را دوست می دارد.

پس در هر دو جهان آنان را مانند کسانی قرار نمی دهد که او را نشناخته و از هدایتش سود نبرده و از دوستی اش استفاده ای حاصل نکردند. پروردگارا! ای دوست اسلام و اهل اسلام! تا وقتی ما را بر دین اسلام ثابت و استوار بدار که با آن به ملاقات تو مشرف شویم.

69- ما نماز پشت سر هر نیکو کار و بدکار از اهل قبله را درست می دانیم، و نیز جنازه بر آنان را.

 

70- ما هیچکدام از آنان را (به طور مشخص) بهشتی و دوزخی نمی دانیم و تا زمانیکه چیزی از آنها ظاهر نشود به کفر و شرک و نفاق هیچکس از آنان گواهی نمی دهیم و امور پنهان آنان را به خداوند متعال واگذار می کنیم.

71- جز کسی که شمشیر بر او واجب شده بر هیچ فردی از امت محمد صلی الله علیه وآله وسلم شمشیر کشیدن را درست نمی دانیم.

72- خروج بر ائمه و ولاة امر(= حاکمان مسلمان) خود را جایز نمی دانیم حتی اگر جور و ظلم کنند، و برای شان دعای بد نمی کنیم، و دست طاعت و فرمانبرداری را از دستشان بیرون نمی کشیم و عقیده داریم تا زمانیکه به گناه و معصیتی فرمان ندهند طاعت و فرمانبرداری از آنان همانند اطاعت و فرمانبرداری خداوند عزوجل فرض است، و برای خیر و صلاح و سلامتی آنان دعا می کنیم.

73- ما از اهل سنت و جماعت تبعیت می کنیم و از امور شاذ و تک روی و اختلاف و تفرقه دوری می کنیم.

74- اهل عدالت و امانت را دوست می داریم و با اهل جور و ظلم و خیانت بغض می ورزیم.

75- در اموریکه علم آن بر ما مشتبه شود می گوییم الله أعلم خداوند بهتر می داند.

76- چنانکه در احادیث صحیح آمده مسح بر موزه را در سفر و غیر سفر سنت می دانیم.

77- حج و جهاد را با اولی الأمر مسلمین أعم از نیکوکار و بدکار تا قیامت ادامه می دهیم هیچ چیزی این دو یعنی حج و جهاد را باطل نمی کند و نقض نمی نماید.

78- به کرام الکاتبین ایمان داریم که خداوند متعال آنها را بر ما نگهبان قرار داده است.

79-  به ملک الموت که ارواح جهانیان را قبض می کند ایمان داریم.

80- به عذاب قبر برای کسی که مستحق آن باشد ایمان داریم. و همانگونه که روایات صحیح از رسول گرامی صلی الله علیه وآله وسلم و صحابه گرامی ایشان رضوان الله علیهم نقل شده است به سؤال منکر و نکیر در قبر که از هر شخصی در بارة رب و دین و نبی او می پرسند ایمان داریم.

81-  قبر باغی از باغهای بهشت یا چاهی از چاههای دوزخ است.

82- به زنده شدن بعد از مرگ و پاداش اعمال در روز قیامت و حاضر شدن به پیشگاه خداوند متعال و حساب اعمال، و خواندن نامة اعمال، و ثواب و عقاب و صراط و میزان ایمان داریم.

83-  بهشت و دوزخ دو مخلوق از مخلوقات خداوند متعال هستند که هرگز فنا نخواهند شد و نه کسی خواهد توانست آنها را از بین ببرد. وخداوند متعال بهشت و دوزخ را قبل از آفریدن سایر مخلوقات خلق کرده و برای آنان ساکنانی آفریده است.

پس هر کس از بندگانش که وارد بهشت شود از روی فضل و احسان او تعالی می شود و هر کس که وارد دوزخ گردد از روی عدل او تعالی وارد می گردد و هر کس برای آن کاری که وقت گذاشته و برایش آسان گردیده عمل می کند و به سوی سر نوشتی که برای آن آفریده شده در حرکت است.

84- خیر و شر برای بندگان مقدر شده است.

85- استطاعتی که عمل با آن واجب می شود مانند توفیقی است که جایز نیست مخلوق به آن توصیف شود، این استطاعت با فعل است، و اما استطاعتی که از جهت درستی و توانایی و قدرت و سلامتی اسباب است قبل از انجام فعل است، و خطاب به همین تعلق می گیرد چنانکه خداوند متعال می فرماید: (لا یکلف الله نفسا إلا وسعها) البقرة286. «خداوند متعال هیچ نفسی را مکلف نمی کند مگر به اندازه توانایی آن».

86-  افعال بندگان مخلوق خداوند و کسب خود بندگان است.

87- خداوند آنها را مکلف نکرده مگر آنچه که توانایی اش را دارند، و توانایی ندارند مگر آنچه که آنان را بدان مکلف کرده است[1] و تفسیر (لا حول و لا قوة إلا بالله) همین است.

 لذا عقیده داریم که جز به حکم خداوند هیچ کس توان انجام کاری را ندارد و هیچکس توان حرکت کردن را ندارد و هیچکس توانایی دور شدن از گناه را ندارد. و جز به توفیق خداوند متعال هیچکس قدرت انجام و ثبات بر طاعت و بندگی خداوند را ندارد.

88-  هر چیزی به ارادة و علم و قضاء و قدر خداوند متعال انجام می گیرد ارادة او تعالی بر تمام اراده ها غالب است و قضاء و فیصلۀ او بر همة حیله ها غالب است، بدون اینکه ظالم باشد هر چه بخواهد انجام می دهد، از هر بدی پاک است و از هر عیب و نقصی منزه است: (لا یسأل عما یفعل و هم یسألون) الأنبیاء23 «از آنچه انجام دهد پرسیده نمی شود و آنان پرسیده می شوند».

89- دعا و صدقات زندگان به مردگان سود می رساند.

90-  خداوند متعال دعاها را اجابت می کند، و حاجت ها را بر آورده می فرماید.

91-  هر چیز و هر کسی را مالک است اما هیچ کسی او را مالک نیست، به اندازه بهم خوردن دو پلک کسی از خداوند بی نیاز نیست و هر کس به اندازه بهم خوردن دو پلک از خداوند متعال احساس بی نیازی کند بدون شک کافر می شود و از اهل هلاکت قرار می گیرد.

92- خداوند غضب می فرماید و راضی و خوشنود می شود اما نه مانند هیچکس از مخلوقات.

93- صحابه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم را دوست می داریم اما در محبت هیچکدام از آنان افراط نمی کنیم، و نه از هیچکدام آنان بیزاری می جوییم. کسی که با آنان بغض بورزد و از آنان جز به خیر و نیکی یاد کند با او بغض می ورزیم. ما صحابه را جز به خیر و نیکی یاد نمی کنیم محبت صحابه دین و ایمان و احسان و بغض صحابه کفر و نفاق و طغیان است.

94- ما خلافت را بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اولا برای ابوبکر صدیق رضی الله عنه اثبات می کنیم و ایشان را از همة امت افضل و برتر و مقدم می دانیم. سپس عمر فاروق رضی الله عنه سپس عثمان ذی النورین رضی الله عنه و سپس علی ابن ابی طالب رضی الله عنه همة اینها خلفای راشدین یعنی رستگاران و امامان راهیافته اند.

95-  عشره مبشره یعنی ده نفری که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از آنان نام برده و به آنان مژده بهشت داده ما گواهی می دهیم که همچنانکه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مژده داده اند آنان اهل بهشت هستند، و قول و فرموده ایشان کاملا حق است و آنان عبارت اند از:

ابوبکر صدیق و عمر فاروق و عثمان ذی النورین و علی مرتضی و طلحه بن عبدالله و زبیر بن العوام و سعد ابن ابی وقاص و سعید بن زید و عبد الرحمن بن عوف و (أمین امت) أبوعبیده بن جراح است. رضی الله تعالی عنهم أجمعین.

96-  هرکس در بارة صحابه رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و ازواج طاهرات از هر ناپاکی و ذریة مقدس ایشان از هر پلیدی سخن نیک بگوید از نفاق پاک شده است.

97-  علمای سلف از سابقین و تابعین بعد از آنان اهل خیر و أثر و اهل فقه و نظر هستند جز به نیکی نباید یاد شوند، و هر کس از آنان به بدی یاد کند او بر غیر از راه مؤمنان است.

 

98- ما هیچکدام از اولیاء و دوستان خدا را به هیچیک از انبیاء علیهم السلام برتری نمی دهیم و عقیده داریم که یک پیامبر از تمام أولیاء أفضل و برتر است.

99-  به کرامات اولیاء و روایات صحیح آنان که از طریق راویان موثوق و قابل اعتماد ثابت شده ایمان داریم.

100-  ما  به علامات قیامت ایمان داریم مانند خروج دجال و نزول عیسی بن مریم علیه السلام از آسمان، و طلوع خورشید از مغرب، و خروج دابة الأرض از جایگاهش.

101-  حرف هیچ فالبین و کف بین و حرف هر کسی که چیزی مخالف قرآن و سنت و اجماع امت ادعا کند را تصدیق نمی‌کنیم.

102-   ماعت و اتحاد را حق و صواب و تفرقه و اختلاف را گمراهی و عذاب می دانیم.

103- دین کامل و مقبول و پایدار الله در زمین و آسمان فقط یکی است که همین دین اسلام است.

خداوند متعال می فرماید: (إن الدین عند الله الإسلام) آل عمران 19 «و یقینا دین مقبول در نزد خداوند اسلام است».

 و نیز می فرماید: (و رضیت لکم الإسلام دینا) (و به اسلام به عنوان دین برای شما راضی شدم).

104-  دین اسلام بین افراط و تفریط یا زیاده روی و کوتاهی و بین تشبیه و تعطیل و بین جبر و قدر و بین خوشباوری و نا امیدی است.

تهبه وتنظیم رحمن بخش سپاهی حنفی